یه روزی
یه جـــــــــایی ...
به تهیدستی ام نگاه نکنمگو هیچ نداریببین….“تـــــو را دارم”...!!!
گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!
اگر تلخ مینویسم، ببخش دست من نیست! این دست ها که خالی میشود از دستهات جز تلخ نویسی کار دیگری نمیدانند... وقتی که نیستی چشمهات زل میزنند به چشمهایم پلک نمیزنم لعنتی همیشه کم دارمت...
خــــــــیلی ســـخــتـــه
نصفه شبــــی بغض گـــــلوتو بگیــــــره و دلتنگــــــش بشـــی
فکــــــــر کنی شایـــــــد مثل قدیمـــا
باز هم یه اس بده گاه و بی گاه و بپرسه خوابی یا بیداری؟. . . ولـــــــی بــاید قبول کنی
اون هیــــــــچوقت برنمیگرده. . .
همه جا هستی …در نوشته هایمدر خیالمدر دنیایمتنها جایی که باید باشی و ندارمت ، کنارم است
کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه ؛
و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد .
تورا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظمرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم رابرو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
روزهاستمن و فراموشیسَرِ "تو"جنــگ داریم